وتــــــــر

علی تنها ترین مـــرد زمین است







۸ مطلب با موضوع «نکته» ثبت شده است

۱۲مرداد

 


بخشی از کتاب درباره عکاسی (سوزان سانتاگ - نشر نظر)  در بیان عوامل موثر در تاثیرگذاری یک عکس :

 

 

 

 

عکس ها تا آنجا قدرت شوک آمیز خود را حفظ می کنند که چیز تازه ای را به نمایش بگذارند ومتاسفانه این آستانه تا حدی به علت نفس وفور اینگونه تصاویر رنج و دهشت ، بدون وقفه در حال بالارفتن است . و از تاثیر عکس های برگن – بلسن و داخائو میگوید :هیچ چیزی که تا آن زمان دیده بودم – چه در عکس و چه در زندگی واقعی – با آن شدت و عمق و فوریت برمن فرود نیامده بود . در واقع ، به نظرم منطقی می رسید که زندگی خودم را به دوبخش تقسیم کنم ، پیش از دیدن این عکس ها و پس از آن ، هر چند که سال ها طول کشید تا من درکی از معنی کامل آنها پیدا کنم. دیدن آنها چه سودی داشت ؟ آنها صرفا تعدادی عکس بودند- از رخدادی که به ندرت چیزی در مورد آن شنیده بودم و هیچ تاثیری در آن نمیتوانستم برجا بگذارم ، تصاویر رنجی که نمیتوانستم آن را تصور کنم یا کاری برای تخفیف و تسکین اش انجام دهم .

زمانی که به آن عکس ها نگریستم ، چیزی از هم گسست . حد و مرزی پشت سر گذاشته شده بود ،  و نه فقط حد و مرز دهشت ؛ به شکل جبران ناپذیری احساس اندوه و زخم خوردگی می کردم  ، اما در عین حال بخشی از احساساتم به تدریج کرخت می شد ؛ چیزی از میان می رفت ؛ چیزی هنوز در من زاری میکرد.

.................................................................

نمیدونم حواسشون هست با پخش مکرر  تصاویر فاجعه های این روزها  دارن چیکار میکنن؟...
 

  • وتر

۲۰تیر

فرض بفرمائید لازم بوده ما سر ساعت مقرر عمل خاصی را مستمر انجام بدهیم.
اگر این کار با عجب که یکى از اخلاق‌هاى مذموم و پلید است، همراه باشد و آدم از این که دارد، مستمر سر وقت کار مى‌کند خیلى نسبت به خود در شگفتى قرار بگیرد یعنى از خودش ممنون و راضی باشد،
عیبــــش آن است که متوقعیــــم همـــه از ما متشـــکر باشـــند.
ما به این خوبى، به این منظمى، این‌طور خوب کار مى‌کنیم، زیاد کار مى‌کنیم، باید همه قـــــدر ما را بدانند.
 خب آمدیم و یک برادرى قـــدر ما را ندانست. در آن صورت آن برادر، در تصور منِ از خود راضى، ظالم خواهد شد و منِ از خود ممنون، مظلوم می‌شوم.
بسیار خوب؛ برادر مؤمنِ‌مان است، ظلم او را تحمل مى‌کنیم اما بالأخره یک روز، دو روز، ده روز، وقتى دیدیم این برادر هیـــچ نمى‌فهمد که ما چه‌قـــدر داریم خودمان را مى‌کُشیم، کیـــنه به وجود مى‌آید.

کینه و عقده و نارضایى در طول زمان رشد مى‌کند و خصلت‌هاى بد غالباً این‌طور است و چون به زبان نیاوردیم و آن برادر این کینه را از دل ما بیرون نیاورده، نقار (شکاف) روزبه‌روز زیاد مى‌شود و به اصطکاک مى‌انجامد.
از خودشــگفتى من که یک حق به‌ظاهر طبیعى و معمـــولى من بود این فاجــعه را به وجود آورد که بین من و یک برادر دیگر اختلاف و نقار و اصطکاک به وجود آمد. حالا قضـــیه چه بود؟ ...
پس از اول تا آخر که چرتکه بینـــدازیم و حساب کنیم، تقصـــیر منِ خودشگفت بوده است.
عمل مرا هبط کرد، ضایع کرد، برادرى من را از بین برد، کار من را متوقف کرد، چون وقتى که من ببینم دیگرى چنین ناسپاسى مى‌کند آن شوق کار در من کم مى‌شود و کار را به تعطیل و رکود نزدیک می‌کند...
این اخـــلاق بد موجب این همـــه فاجعه و افت و خــــرابى می‌شود
در حالی که اگر من اخلاق اسلامى داشته باشم، اخـــلاق اسلامى مرا از عجب باز مى‌دارد.

حضرت آقا


  • وتر

۰۶خرداد

بروید سراغ کارهاى نشدنى، تا بشود. تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهاى سنگین،  تا بردارید. «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». خب، زحمتهایش چه؟ رنجهایش چه؟  محرومیتهایش چه؟

جوابش این است که: «و کفى باللَّه حسیبا»؛ خدا را فراموش  نکن، خدا حسابت را دارد. در میزان الهى، رنج تو، محرومیت تو، کفّ نفس تو،  حرصى که خوردى، زحمتى که کشیدى، کارى که کردى، خون دلى که خوردى، دندانى که روى جگر گذاشتى، اینها هیچ وقت فراموش نمیشود

حضرت آقا


  • وتر

۱۳بهمن


به خدا قسم ! وقتی آدمی به دلش سرکشی می کند ، دل او از انبار جهود ها ، از انبار یهودی ها ، از انبارهایی که گاهی چهل یا پنجاه سال نمی دانند چه چیزی در آن هاست ، از همه این ها پست تر است .

این دل آدمی ، رنج و ملالش ، شادی و شعفش ، از چه چیزهایی است که بیا و ببین !

  • وتر

۰۷دی

این ، حرف اولم بود و این حرف اول ، حرف آخر هم هست .خلاصه بنشینید و از خود جمع بندی کنید؛ یک عمر ، یک سال ، نمیدانم یک روز . و اگر اهل دقت و تامل هستید ، لحظه لحظه هایتان رابررسی کنید . تَهِ جوال را بیرون بکشید و ببینید چه کرده اید ؟ و چه جع آوری کرده اید ؟

آن دریچه هایی که باید باز بشود ، تنها این نیست که بنویسیم چند تا غیبت کرده ایم . چند تا نگاه به نا محرم کرده ایم ، که این ها خوبی ماست ! به خدا قسم ! آن چه ما را غرق میکند ، همان کشتی های طاعت ماست ، که سوراخ است . و ما نمی توانیم بر این کشتی ها سوار شویم تا از دریا ها بگذریم!

من گاهی که میخواهم از خودم جمع بندی نمایم ، میگویم گناهانم که گناه است برای خودت ، ولی تو از ثواب هایم بگذر . از طاعاتم بگذر! این را بدون شوخی میگویم ، که خدایا ! تو از این ها بگذر! چون ما مغرور همین طاعات هستیم .

فوز سالک / استاد علی صفایی حائری (عین . صاد)

  • وتر

۱۶آذر

سعی کنید در زیبایی کوشش کنید ، سرمایه گذاری کنید ، نگویید آقا ما اهل این چیزها نیستیم ، این زر و زیورها نیستیم ، ما اهل دنیا نیستیم ، نه آقا ! این دنیا نیست این آخرت است ؛ به گردن من .در زیبایی کاری که انجام میگیرد ، کوشش کنید و پول خرج کنید ، هیچ اشکالی ندارد .البته زیبایی که میگویم ، نه کارهای تجملاتی زرق وبرق  دار بی محتوا.کار هنری ، زیبایی هنری . والا گاهی میشود انسان یک کاغذ غلیظ ضخیمی را میگذارد آن جا قیمتش سه برار کاغذ معمولی است وهیچ هم اثر نمی کند . یک نقاشی در می آورد با چهار ، پنج رنگ غلیظ تند مختلف هیچ اثر هم نمیکند . آن را نمیگویم کار هنری .

بیانات مقام معظم رهبری 61/6/5  -کتاب دغدغه های فرهنگی

  • وتر

۱۴آبان

انسان گذشته هرگز هنر را برای حدیث نفس یا بیان خویشتن، گریز از واقعیت استغراق و تلذذ و یا آرامش نمی خواهد؛ او در هنر به اقتضای فطری خلاقیت وجودی خویش پاسخ می گوید که جلوه ای از خلاقیت خداست و بدین ترتیب، هنرمند در هنر خویش وسیله ای برای تقرب به خدا می جوید. و البته باز هم ذکر این نکته لازم است که هنر دینی در این روزگار حتی در میان ما مصداقی ندارد و اگر سخن از هنر دینی به میان می آید، از یک سو راجع به گذشته هاست و از سوی دیگر راجع به افقی که در پیش روی داریم.

سید مرتضی آوینی - حلزون های خانه به دوش

  • وتر

۱۱مهر

هنر امروز حدیث نفس است و این نکته را غالبا به مثابه ارزش والای هنر امروز تلقی میکنند و بنابراین ، آثار هنری هنرمندان همان نسبتی را با جامعه و تاریخ و زمان و مکان و طبیعت و واقعیت و حقیقت برقرار خواهند کرد که خود هنرمندان بین خود و جهان بیرون از خود برقرار کرده اند . این نسبت ، هرچه باشد ، در آیینه ی هنر ظاهر خواهد شد و باز هم هنر پرده از باطن تاریخ برخواهد داشت ... اما اگر هنرمند نسبت به تاریخ و سرنوشت انسان و هویت فرهنگی خویش متعهد باشد ، دیگر در پیله حدیث نفس خفه نخواد شد ، بالهای پروانگی اش خواهد رُست و پیله ی مقتضیات زمان و مکان را خواهد درید ، چرا که انسان هم میتواند محاط در مقتضیات زمان و مکان باشد و هم محیط بر آن ؛ انسان ، هم میتواند محکوم تاریخ باشد و هم سازنده آن .

سید مرتضی آوینی -انفطار صورت

  • وتر