گمشده
يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۶ ب.ظ
تو این رفت و آمد های عید دنبال کودکی خودم میگیرم...شور و هیجانم...گمشده ان همه شون...الان دیگه با هیچ قشنگی تو این رفت و آمدا رو به رو نیستم
همش تکرار ...تکرار...تکرار...حتی سعی نمیکنن از جملات جدید تری استفاده کنن..همش غر زدن...همش گناه...چادرهایی که برداشته میشه...مانتوهایی که آب میره که دیگه اسمش کت شاید باشه اونم یک کت کوتاه!!!...آقایون هم که کت و شلوارشون آب میره و مو هاشون بیشتر آدم یاد برج پیزا می اندازه!
سرزد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای!
قیصر امین پور
- ۹۳/۰۱/۰۳
حرفت حرف دل منم بود
تصویری که انداختی چی هست؟